سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصویر تازه

قبل از هر چیز اجازه بدهید تا فرا رسیدن سال 1387 هجری قمری ( سال نو آوری و شکوفائی ) و میلاد موفور السرور نبی خاتم  حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و هفته وحدت را به خدمت شما دوستان محترمم تبریک عرض کنم .

امسال هم به لطف خدا تونستیم سال تحویل را در حرم مطهر حضرت معصومه باشیم . خیلی با صفا بود . برای همه دعا کردیم و هر چیز خوبی که بلد بودیم برای همه مسلمونها از خدا خواستیم .

امسال حرم خیلی شلوغ بود . مسئولین حرم برای مدیریت برنامه تحویل سال طرح تازه ای داده بودند . صحن آینه که در سالهای پیش جایگاه خانواده ها بود امسال به دو قسمت خواهران و برادران تقسیم شده بود .البته صحنهای دیگر هم همینطور بودند و مسئولین تصمیم گرفته بودند که فضاهای باز مثل میدان آستانه و توی خیابان ها را به خانواد ها اختصاص بدهند. بعضی از خانواد ها همون جاها و اطراف میدان آستانه فرش پهن کرده بودند و نشسته بودند اما خیلی های دیگه مثل ما که دلشون می خواست توی صحن حرم باشند مجبور شدند که از همسران و فرزندانشان جدا بشن و هر کدام از در مخصوص خودشان وارد حرم بشن .

من هم با دخترام و مادرم  وارد صحن ایوان آینه شدیم . وقتی چشممون به شلوغی داخل صحن خورد به هوای مادرم در ناحیه پا و زانو مشکل داشتند همون نزدیکی های در ورودی نشستیم . اما چشمتون روز بد نبینه . هر لحظه هجوم جمعیت و سرو صدای جیغ خانمها بیشتر می شد طوری که آنهایی که ایستاده بودند روی جمعیتی که نشسته بودند می ریختند و ما هم از ترس زیر  دست و پا موندن روی پا ایستادیم . جای شما خالی یک زیارت آل یاسینی خوندیم که بیا و ببین ! نصفیش را از مردم درخواست می کردیم که هول ندن و نصف دیگه اون رو هم سعی می کردیم زیارت بخونیم .

همین وضع بود تا لحظه تحویل فرا رسید . بلافاصله جمعیتی که داخل صحن بود برای خروج از حرم و احتمالا پیوستن به بقیه اعضاء خانواده به سمت خارج حرم هجوم کردند . به مادرم گفتم : سریع بلند شین تا کمی جلو تر و به سمت ایوان آینه بریم وگر نه از این فشار جون سالم به در نمی بریم .

خلاصه اول سال را با فشاری که آدم را یاد فشار قبر می انداخت شروع کردیم . مادرهایی مثل من بچه های کوچکشونو بغل گرفته بودند و از بقیه خواهش می کردند که فشار نیارند و کمی صبر کنند تا جلوی در کمی خلوت بشه . بچه ها هم از ترس به شدت گریه می کردند . دخترهای منم که در اثر فشار داشت نفسشون بند می آمد زدند زیر گریه و داد می زدند: خانم نیایییییییین ! و البته صدای جیغ و فریادهای دلخراشی که از سمت در خروجی به گوش می رسید موجب افزایش ترس همه میشد . به نوعی که اگر تعادل کسی به هم می خورد همه می ریختند روی آدم و ... فاتحه !

اومدیم وسط حرم و با محیط خلوتی رو به رو شدیم . جائی پیدا کردیم و نسشتیم و بچه ها آبی خوردند تا نفسی تازه کنند . صدای آمبولانس از بیرون حرم به گوش می رسید و با صدای جیغ مردم در هم آمیخته بود .

بالاخره هر جور که بود نیم ساعت بعد از تحویل سال ما به راحتی از حرم آمدیم بیرون اما جلوی در خروجی پر بود از نیروهای پلیس که سعی می کردند مردم را نظم بدهند . چند ساعت بعد از این که به خونه رسیدیم  روی سایت خبری قم نیوز با خبری دلخراش مواجه شدیم که تمام شادی اون روزمون رو به اندوه مبدل کرد:

فرماندار قم از جان باختن دو زائر تبریزی در هنگام تحویل سال نو در جوار حرم حضرت معصومه (س) خبر داد.

2 زائر تبریزی هنگام تحویل سال نو در جوار حرم حضرت معصومه (س) به دلیل ازدحام جمعیت و فشارهای بی‌منطق مردم متاسفانه جان خود را از دست دادند و حداقل 12 تن نیز مصدوم شدند. استاندار قم این خبر را تایید کرده است.
به گزارش خبرنگارقم نیوز، علی نیکان قمی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قم، با اشاره به استقبال زائران و حضور آن ها در جوار حرم مطهر گفت: استقبال زائران در این لحظه بسیار زیاد بود و به دلیل هجوم مردم جهت خارج شدن از حرم متاسفانه 2 زائر که اهل شهر تبریز بودند جان خود را از دست دادند.

وی در خصوص نام و مشخصات این دو نفر ادامه داد: یک زن مسن 60 ساله به نام مریم صالحی، به دلیل تنگی نفس و فشردگی و نفر دوم نیز دختری 8 ساله بود که پس از خروج از حرم در زیر دست و پا جان خود را از دست داد.
فرماندار قم با بیان اینکه استقبال مردم و زائران جهت حضور در هنگام سال تحویل در حرم مطهر بیش از انتظار بود تصریح کرد: همچنین 12 نفر نیز مصدوم شدند 8 نفر از آن ها در بیمارستان های کامکار و نکویی قم بستری شدند و 4 نفر از آن ها به صورت سرپایی مداوا شدند.

نمی دانم این فاجعه به خاطر بی تدبیری مسئولین حرم بود یا به خاطر بی توجهی مردم اما هر چی بود شیرینی اولین ساعات سال نو را به این خانواده ها و کام ما تلخ کرد . خانواده هایی را داغدار کرد و روز اول فروردین را تا آخر زندگی برایشان یاد آور زیر دست و پا ماندن عزیزانشان قرار داد و اندوهی عمیق را بر قلب مادری نشاند که با شادی و شعف فرزند 8 ساله اش را برای لحظات تحویل سال به پابوس کریمه اهل بیت (س) آورده بود اما بدن بی جان او را به خانه می برد .

چرا مسئولین محترم حرم تدبیر صحیحی نیاندیشیدند تا شاهد چنین فاجعه ای نباشیم ؟ بزرگترین صحن حرم مطهر همان صحن آینه است اماتنها 4 در خروجی دارد که یک در آن به خاطر تعمیرات بسته بود و 2 در دیگر محل تردد برادران و فقط 1 در برای تردد خواهران در نظر گرفته شده بود در حالی که جمعیت خواهران در همان صحن حد اقّل 3-2 برابر تعداد برادران بود .

راست گفت مولایمان علی (ع) که فرمود :

سبب التدمیر سوء التدبیر

بد تدبیر کردن موجب ویرانی است

غررالحکم ،ص  354

 


ارسال شده در توسط ع . انصاری

امسال همزمان با دهه مبارکه فجر بنیاد شهید استان قم دست به اقدام جالبی زده بود و با مراجعه به پرونده های شهدای دوران انقلاب تصاویر مبارک آنها را در محلهای شهادتشون نصب کرده بود . تقریبا خیایبان اصلی شهر ( صفائیه ) و اطراف آن در هر پنجاه قدم می شد تصویر برخی از اولین شهدای عزت و استقلال و آزادی ملت غیور ایران را مشاهده کرد .

به نظر من این ابتکار خیابان اصلی شهر را تبدیل به کتابی سرخ کرده بود که می توانست هر برگ آن حکایتی از مظلومیت مجاهدین در خون خفته راه قرآن و عترت و خونخواری و قدرت طلبی حکومت فاسدی باشد که جیره خوارانش هنوز خود را دایه مهربانتر از مادر ملت ایران می دانند و در گرما گرم خانه های ویلائی و کازینوها و کاباره هایشان دلشان برای آزادی این ملت پاره پاره می شود !!!!!!!!!!

وقتی با همسرم و دخترانم بیرون رفته بودیم در هر قدم توقف می کردیم و همسرم با خواندن اطلاعات مندرج روی تصویر مبارک شهدایی که می رفتند تا از خاطره ها محو شوند برای بچه ها از رشادتهای آنها می گفت . اما به راستی ما که از شلمچه تا اروند ، از طلائیه تا فکه و از جنوب تا غرب مرزهای میهنمان را زیارتگاه شهدا می دانیم که ( الحق هم همینطوره ) چرا از شهرها و کوچه هایمان غفلت می کنیم . کدام شهر و روستا را سراغ دارید که روی خیابان و خاکش خون پاک شهیدی به زمین نریخته باشد ؟ تا کنون به این فکر کرده اید که در هر شهر چند خانه را می شود سراغ کرد که خون مقدس شهیدی در کنار آن به زمین ریخته و به دست منافقین بدتر از صدام و حزب بعث به شهادت رسیده است ؟ چرا شهدای دوران انقلاب و شـهدای مظلوم تـرور را کمتر یاد می کنیم ؟ آنـان را که نه در مقابله با دشمنی که آمده تا بکـشد یا کشـته شود بلکه ناجوانمردانه و غافلگیرانه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و آنان که با دست خالی و تنها به جرم دفاع از کیان اسلامی و استقلال ملّی شان به خون غلطیدند ، کمتر به یاد می آوریم و از کنار مقتل پاکشان بی تفاوت و سرسری عبور می کنیم .

 

کمی هوشیار تر بهتر نیست ؟

گویا این دسته از پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم روزمره زندگی هایمان به راحتی به فراموشی سپرده شده اند ! گاهی آنقدر نسبت به چنین اموری بی تفاوت می شویم که بی آنکه قصد توهین داشته باشیم با بی دقتی اسباب سبک انگاری این جایگاه های محترم را فراهم می کنیم . درست مثل این رفتگر عزیز که بی توجه به محل شهادت شهدای گرانقدر شهرش که آزادی و امنیت و زندگی امروزش را مانند همه ما مدیون آنهاست، سطل زباله اش را درست در جایگاه شهادت آنان پارک می کند و روز 22 بهمن هزار هزار تظاهر کننده غیور هم با بی تفاوتی نا خواسته ای از کنار آن می گذرند .

بیائید تا به وصیت امام راحلمان نگذاریم پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند.


ارسال شده در توسط ع . انصاری

 

کودکی از کودکان غزه

نام فلسطین برای هیچکدام از ما ناشناخته نیست . از همان روزهای کودکی و راهپیمایی های روز قدس که دستهای کوچکمان ، صدای کودکانه مان را در گفتن مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل همراهی می کرد تا امروز که فرزندانمان در کنارمان همان کلمات را تکرار می کنند با این نام و آنچه بر سر امت مظلوم آن می آید آشنائیم. نام فلسطین برای ما همواره یاد آور انتفاضه ، سنگ ، مظلومیت ، اشغال ، مقاومت و شهادت است .

در این میان چیزی که همیشه مرا به تعجب وامیداشت و بغض سنگین در گلو مانده ام در این سالهای زندگی را بیشتر بر می انگیخت غفلت دنیای اسلام و خصوصا کشورهای عربی بود . کسانی که اگر با هم اتحاد داشتند می توانستند هزاران بار ریشه دشمن قسم خورده خود را خشک کنند .

این روزها چنان از مشاهده وضع کنونی غزه و مردم مظلوم فلسطین و حتی اختلافات جاهلانه میان احزاب آنان در زمانی که وحدت برایشان یک نیاز ضروری است اندوهگین شده ام که قلبم از درد و رنج آکنده گردیده است . از خودم می پرسم چرا نباید امت اسلامی متحد گردد تا بتواند در مقابل حمله اسلام ستیزان صهیون و اربابان آنها بایستیم ؟

کاش کسی به حکّام ملتهای اسلامی بگوید : از این همه اختلاف و بی تفاوتی چه چیزی جز حقارت و ضعف نصیبتان شده است که اینگونه بدان دل بسته اید؟ چرا ما نباید موجب احیاء ابهّت اسلام و مسلمین باشیم ؟ چرا این همه قدرتی که خداوند در اختیار ما ملت اسلامی گذاشته است نباید بتواند جلودار قتل عام کودکان بی گناه و خواهران و برادران مسلمانمان در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان گردد ؟ جایی که به قول رهبر معظم مان اگر تمام کشور های اسلامی یک روز ، تنها یک روز نفت را بر اسرائیل ببندند او را به خاک سیاه خواهند نشاند ؛ چه چیزی باعث می شود این چنین مقهور و منفعل در برابر عربده جویی های آمریکا و اسرائیل سکوت پیشه کنند و دم بر نیاورند و شاهد قتل عام فرزندان معنوی رسول الله (ص) شوند؟

به واقع این گروه در برابر خدا و پیامبر مهربان اسلام چه پاسخی خواهند داشت ؟ پیامبری که فرمود :

 مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ [1]

خدایا تو شاهد باش ما امت رسول الله (ص) و پیروان عترت طاهره اش با هر چه در توان داریم آماده ایم تا به یاری خواهران و برادران مظلوممان در غزه بشتابیم و اکنون با بیان و بنان این وظیفه را فریاد می کنیم تا شاهدی باشد بر مسئولیت شیعه بودن و مسلمان بودنمان .




[1] الکافی،ج2 ،ص163

 


ارسال شده در توسط ع . انصاری

بسم الّله الرحمن الرحیم


 


پارو ؛وسیله که داشت از یاد کودکان ونوجوانان می رفت ؛داشت یادمان می رفت ؛برف پاروکردن وشستن فرش وپارو کردن آن؛ خلاصه کلاً پارو وکار آیی هایش رافراموش کرده بودیم و در عصر تکنولوژی فرش را فرش شویی ؛برف هم که بماند ..بر عصر گرما اندکی بیش نبود . وحالا که لطف الهی شا مل حال ما شده وباعث شادی  ونشاط همه؛ دیدن بعضی چیزها درد آور است. ما مسمانیم وباید وقت گرفتاری یکدیگر را یاری کنیم ؛ولی در این زمان افراد سود جو تا چشمشان به مشکلات  مردم می خورد تنها به یاد خودشون هستن؛ بس ؛درد اینجا بود که پاروی فراموش شده بقدری عزیز شد که از 8 هزار تومان تا 12 یا 13 هزار تومان به فروش می رسید

ومردم که نیاز داشتند مجبور به خرید ؛چرا ما انسانها حتی در این ماه که ماه درس گرفتن آزادگی  ا ست ؛باز بهم نوع خود رحم نمی کنیم وحتی به لقمه ای که می خوریم وحلال وحرامش فکر نمی کنیم .یاد کلام امام حسین (ع) افتادم که فرمودند: شکم هایشان از لقمه ی حرام پر شده وحرف حق را نمی شنوند  . امید وارم ما از آن دسته مسلمانان  نباشیم  ودر موقعی که مردم در سختی هستند بیشتر از قبل مرا عاتشان را بکنیم ویاریشان تا خدا و رسولمان(ص) از ما راضی وخشنود باشند .انشاء الّله



ارسال شده در توسط ع . انصاری

گفت : حسین جان خودت را به آنها معرفی کن ؛امام (ع) فرمودند : این مردم مرا از فرزندانشان بهتر می شناسند  ولی شکم هایشان از لقمه های حرام پر شده حرف حق را نمی شنوند .


وحال امروز ودر این زمان ما چگونه هستیم ؛آیا مراقب لقمه های حرام و حلال خود هستیم آیا زمانی که امام عصرمان (ع) بیایند حرف حق را می شنو یم وایشان را یاری می کنیم یا اینکه خدای نا کرده لقمه حرام گوش وجودمان را پر کرده ..............بیاییدبه سخنان امامان  بیاندیشیمتا مسیر زندگیمان را با دقت بیشتری طی کنیم ودرآخر مسیر سر بلند و پیروز باشیم  انشاء الله


شعری دربارهی کوچکترین شهید کربلا خواندم که خیلی زیبا وجان سوز بود برای شما دوستان هم می نو یسم امید وارم شما هم فیض ببرید .

 

                                  آرزوی او

                 تیر گفتا عاشق روی تؤام

       اصغرا آشفته موی تؤام

                                                       گر چه در دست عدو هستم اسیر


                                                       من هوا خواه توام ای بی نظیر


                                                        من نه تیر کینه ام ؛مست توام


                                                       عاشقی شیدا وپا بست توام


                                                      من طریق وصل یار جانیم


                                                      راه  بزم  خلوت  ربانیم


                                                      من خبر از آرزویت داشتم


                                                   مستی از جام وسبویت داشتم


                                                   نیک  دانستم  که  دنبا  منی  


 

                                                   بهر من اینگونه پرپر می زنی


 

                                                     شوق دیدار خدا داری بدل


 

                                                      میل بزم اولیاء داری بدل


 

                                                      پس عطش را هم بهانه ساختی


 

                                                       ذکر حق را در سینه ات پرداختی


 

                                                        اشتیاق  تو  ز حد بگذشته بود


 

                                                     لحظه وصل شهادت گشته بود


 

                                                     در سر من هم هوایت می دوید


 

                                                     شوق بوسه بر لقایت می دوید


 

                                                      آمدم بوسم گلو و حنجرت    


 

                                                       چون گل سرخی نمایم پیکرت


 

                                                     جستم  آنگه از کمان حرمله


 

                                                     تا صفایت  آمدم  با  هرو له


 

                                                    پیک حقم ؛ ساقی آب حیاة


 

                                                    الشهادة لیس عندی کا لممات


 

                                                    ای تو اسماعیل صحرای جنون


 

                                                    خوش بخوان انا الیه راجعون


 

                                                    حنجرت را بوسه ای شیرین زدم


 

                                                    لعل خود بر تارک سیمین زدم


 

                                                     هم تورا پوشاندم آن گلگون قبا


 

                                                      هم به سلطان شهید کربلا


 

                                                      گر نبودی امر مولا در میان


 

                                                    ور نبود از وصل او در خون نشان


 

                                                      کی  چنین  میکرد  با  ابدانتان


 

                                                       تیر و شمشیر  و یا زهرو سنان


 

                                                  با همه  اینها  سر  افکنده  منم


 

                                                  نزد مولا زار و شرمنده منم


 

                                                     منفعل از روی بی بی زینبم


 

                                                        از شرار اشک و آهش در تبم


 

                                                                                                                                                         شاعر :سید محمد حسن مخبر   


 

 


 

                                              


ارسال شده در توسط ع . انصاری
<      1   2   3   4   5   >>   >